قرارگاه بکلی سری نصرت در دفاع مقدس/شهید علی هاشمی و یارانش پر تلاطم‌تر از هور
جلساتی به نام نشست های برادری یکی از کارهایی است که برادر محسن رضایی یا همان آقا محسن زمان دفاع مقدس، با هدف زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا و رزمندگان و همچنین تاریخ نگاری و جلوگیری از تحریف وقایع انقلاب و جنگ برگزار می کند در این جلسات که نظم مخصوص خود بر آن حاکم است، رزمندگان اسلام در سطح های یگان های رزمی و رده های ستادی گرد هم می آیند و به تحلیل و پژوهش انقلاب و جنگ می پردازند البته گاهی هم وارد چالش های مرتبط با موضوع می شوند اما در این حالت هم شرایط برادری را حفظ می نمایند و با کمال احترام و مطرح کردن بحث های منطقی، باعث خروجی های بسیار ارزشمند و متقن می شوند یکی از این جلسات مربوط به منطقه هور و قرارگاه نصرت بود که ما را بر آن داشت تا به معرفی قطعه ای از دفاع مقدس بپردازیم:
قرارگاه بکلی سری نصرت، پر رمز و رازترین قرارگاه سری جنگ
هدف تشکیل قرارگاه بکلی سری نصرت: حضور نیروهای ویژه رزمی، دیده‌بانی، شناسایی و اقدامات مهندسی در هور
قرارگاه شناسایی نصرت، پر رمز و رازترین قرارگاه جنگ بود که به دستور محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه، برای خروج از بن‌بست جنگ در هورالهویزه توسط علی هاشمی راه‌اندازی شد. نتیجه فعالیت این قرارگاه، طراحی و اجرای دو عملیات بزرگ خیبر و بدر بود. این قرارگاه، علاوه بر کار رزمی و دیده‌بانی و شناسایی، اقدامات مهندسی فراوانی نیز در طول جنگ انجام داد.
در جریان عملیات والفجر مقدماتی، این فکر پدید آمد که شاید بتوان از منطقه آب‌گرفتگی هورالهویزه برای دسترسی به پل غزیله در نزدیک شهر العماره عراق استفاده کرد. محسن رضایی، فرمانده سپاه، در اواخر سال 1361، به علی هاشمی، فرمانده سپاه سوسنگرد، مأموریت داد با کمک نیروهای بومی و عشایر عرب منطقه برای شناسایی هور و قابلیت‌های آن برای اجرای یک عملیات مستقل برنامه‌ریزی کند. این اندیشه باعث شد آرام‌‌آرام قرارگاهی سرّی به نام نصرت شکل بگیرد. قرارگاه نصرت، کار خود را از اواخر بهار 1362 آغاز کرد و مقر آن در منطقه رُفَیع بود.
محسن رضایی در خصوص راه‌اندازی قرارگاه نصرت می‌گوید:
«بعد از عملیات بیت‌المقدس، عراقی‌ها دست ما را خوانده و فهمیده بودند که چگونه عملیات می‌کنیم. بر این اساس، ما در دو عملیات رمضان و والفجر مقدماتی نتوانستیم به هدف‌هایمان برسیم و مجبور شدیم به نقطه آغاز حرکتمان برگردیم. هرچه تلاش کردیم، چیزی نصیبمان نشد! این حالت شکست، بدجوری روحیه من و باقی فرماندهان را تحت تأثیر قرار داده بود. ایده اولیه عملیات در هور، در بازدیدهای مرداد 1361 از منطقه شکل گرفت. پس از جمع‌بندی و اطمینان به این کار، دنبال فردی می‌گشتم که این کار را به او بسپارم. منظورم، شناسایی منطقه هور و تهیه مقدمات عملیات بود. پس از روزها فکر و بررسی روی افراد، در میان فرماندهان، به مدیریت و شجاعت یکی از فرماندهان برخوردم که احساس کردم گمشده من برای این مأموریت سرّی است. او کسی غیر از علی هاشمی نبود. او از بچه‌های خوب جنگ بود که می‌توانست بار سنگین این مأموریت را بر دوش بگیرد.»
فرمانده سابق سپاه در خصوص نام‌گذاری قرارگاه نصرت افزود:
«علی، اولین قرارگاهش را در یکی از مدرسه‌های هویزه زد. هیچ‌کس به آن مکان شک نمی‌کرد. در آن قرارگاه، بچه‌های اطلاعات‌عملیات زحمت می‌کشیدند. نام قرارگاه را نصرت گذاشتم تا شاید از بن‌بست خارج شویم و نصرت الهی ما را کمک کند. در واقع پیچیده‌ترین طرح و پر رمز و رازترین قرارگاه جنگ، قرارگاه نصرت بود. هیچ قرارگاهی در جنگ چنین رازی نداشت. بچه‌های قرارگاه نصرت، مورد اعتمادم بودند.»
قرارگاه نصرت به فرماندهی علی هاشمی و با تحقیقاتی که در منطقه هورالهویزه کرد وضعیت جبهه‌ها را تغییر داد. در این زمان، سپاه به این نتیجه رسید که می‌تواند از منطقه هورالهویزه عملیاتی به سمت مواضع عراق برای تصرف جاده العماره ـ بصره اجرا کند تا فشار بر ارتش عراق افزایش یابد. عملیات خیبر، ثمره یک سال تلاش شبانه‌روزی نیروهای قرارگاه نصرت بود. اصلی‌ترین قرارگاهی که طراحی و هدایت عملیات خیبر را برعهده داشت، قرارگاه نصرت بود.
وی ادامه داد عملیات خیبر را در سایه توجهات حضرت ولی عصر‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و زحمات قرارگاه نصرت شروع کردیم. وقتی عملیات خیبر در 3 اسفند 1362 در منطقه هورالهویزه شروع شد و با تصرف جزایر مجنون به پایان رسید، آن‌همه فداکاری جواب داد. عملیات خیبر پایان یافت. برای تثبیت منطقه، مشکلات زیادی را تحمل کردیم. پس از عملیات خیبر مانده بودم با قرارگاه نصرت چه کنم. با ادغام قرارگاه نصرت در قرارگاه منطقه هشتم اعلام کردم که کار مهمی را پیگیری کند. قرارگاه نصرت، به عنوان قرارگاه تاکتیکی، مشغول فعالیت شد.
در آستانه عملیات والفجر 8، وقتی همه محورهای منطقه فاو مطالعه و شناسایی کامل شد، علی هاشمی همراه قرارگاه تحت امرش، در یکی از محورهای عملیاتی مشغول پدافند بود. به‌جرئت می‌گویم که فتح فاو، مدیون زحمات علی هاشمی گمنام است. پس از عملیات، هرگز ادعایی نکرد و صدایی از او درنیامد. گویی اصلاً نقشی نداشته است.
پس از تصرف فاو، مسئولیت پدافند از منطقه تصرفی، به علی هاشمی واگذار شد. وی معاون قرارگاه کربلا شد و قرارگاه تاکتیکی نصرت به این مکان آمد. آخرین مسئولیت علی هاشمی، فرماندهی سپاه امام جعفر صادق‌علیه‌السلام در سال 1365 بود. یکی دیگر از کارهای قرارگاه نصرت، شرکت در عملیات والفجر 10 بود.
سرنوشت قرارگاه نصرت و علی هاشمی، با هم گره خورده است. محسن رضایی درباره جایگاه علی هاشمی و قرارگاه نصرت معتقد است زندگی علی هاشمی و مقاومت‌هایش، یکی از بهترین الگوها برای اتحاد ملی است. نمونه بارز اتحاد ملی را در قرارگاه نصرت و تلاش‌های فراوان علی می‌بینیم. بااینکه سرّی‌ترین رازورمز عملیات‌های جنگ تحمیلی در اختیارش بود، آن‌ها را در دل خود حفظ کرد و با کمال صداقت و اخلاص، در تحقق دفاع مقدس، جان شیرین خود را تقدیم ملت ایران و کیان اسلام کرد.
علی هاشمی سرانجام 4 تیر 1367، در پی حمله گسترده عراق برای بازپس‌گیری منطقه هور ناپدید شد و پیکر پاکش در 19 اردیبهشت 1389 پس از 22 سال دوری به میهن بازگشت.